عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
اقا دیگه کار از ابرو برداشتن گذشته... | 10 | 5529 | mohsen73 |
تصویری از یک پسر ایده آل!! | 14 | 6126 | mohsen73 |
شنيدين؟ کليپس پسرونه به بازار اومد !!! | 6 | 4434 | mohsen73 |
اعترافات یک پسر | 6 | 5674 | mohsen73 |
معرفی سایت یا وبلاگ خود | 4 | 1496 | meeeeeeee |
عاشقانه | 2 | 1914 | bacheporoo |
واقعا عشق چیست ؟؟؟ | 3 | 2195 | bacheporoo |
دخترابیشتر دروغ میگویند یا پسرا؟؟؟؟ | 18 | 7139 | mehdi711 |
zed dokhtar | 0 | 1269 | mohi |
طنز | 5 | 3390 | royas |
درس را ول نكنيم (طنز) | 1 | 1530 | y5x3 |
پ ن پ جديد و خنده دار | 3 | 2105 | y5x3 |
مورد داریم ...
صبحا با موسیقی ملایم و بوسه و نوازش بیدارش میکنن!
مام یه وانتی داریم زیرِ پنجره مون یه نفس استارت میزنه؛
روشنم نمیشه ..!
مادر بزرگ : نوه گلم ببين تلويزيون چشه ؟ فکر کنم سوخته؟
نوه (مهندس برق) : چشم .....(تلويريون باز مي کنه بعد 2 تا 3ساعت ور رفتن)
مادر بزرگ : (يه ليوان شربت ميدهه به نوه) درست مي شه؟
نوه : نمي دونم دارم نگاه مي کنم . عزيز چرا انقدر شربته گرمه؟
مادر بزرگ : نوه گلم يه هفته اس براقامون رفته !
هر موقع شير داره فاسد ميشه و موز دار ميپوسه مامانم کدبانو ميشه و شيرموز قهوهاي درست ميکنه برامون
یادش بخير چند سال پيش که پيش دانشگاهي بودم تو مدرسه غير انتفاعي درس ميخوندم، بعد همه معلم هاي اونجا مرد بودن....
يه معلم زبان داشتيم عادت داشت وسط درس همش خاطره تعريف ميکرد...
بعد يه روز که خاطرشو تعريف کرد به ما گفت: بچه ها چند سال ديگه تمام اين روزها واستون خاطره ميشه،
بعد به يکي از بچه ها گفت: اگه چند سال ديگه يکي بهت بگه يه خاطره از دوران پيش دانشگاهيت تعريف کن چي ميگي؟؟؟
يهو دوستم نه گذاشت نه برداشت گفت: ميگم يه معلم زبان داشتيم 2 تا کلمه درس ميداد 4 تا خاطره تعريف ميکرد...!!!!
يهو کل کلاس منفجر شد.
بيچاره چنان ضايع شد که بعد از اون اتفاق ديگه واسمون خاطره تعريف نکرد
بــابــا بــزرگــم با کمر دولا رفــتــه
داروخــونــه عــصــا بــگــیــره؛یــارو مــیــگـــه :
پــدر جــان , عــصـــا بــرای کمر دردت مي خواي؟
بــابـــا بــزرگــم :
نــه عــزیــزم حــضــرت مــوســی کلاسهاي تبديل عصا به اژدها گذاشته؛دارم ميرم اونجا ..!
يني درک و شعوری که استامینوفن واسه تسکين درد آدم داره،
بعضي آدما ندارن والا ..!
دختره تو وبلاگش پست گذاشته : از همه ي پسرا بدم مياد !
آخه لامصب من که نشستم اينجا تو خونمون دارم چاييمو مي خورم ... چيکار به تو دارم ؟
اولين باري که از سر کلاس دانشگاه منو انداختن بيرون
واسه اين بود که ماژيک نمي نوشت استاد گفت :
چرا اين نمينويسه ؟
.
.
.منم گفتم دکمه شو بزن ..
استاد دو ثانيه به ماژيک نگاه کردبعد ديگه هيچي من خودم رفتم بيرون....